واحد: جمع آوري آثار | تعداد بازدید: 107 | تاریخ ارسال خبر: 1402/6/15

خاطرات حسين رثايي از شهيد رجايي

خاطرات حسين رثايي از شهيد رجايي حسين رثايي از دوستي هايش با شهيد رجايي مي گويد و تأکيد دارد: «هميشه خود را شاگرد ايشان ميدانم. من و بسياري از بزرگان انقلاب از اوايل دهه‌ي ۵۰ در امور آموزشي و فرهنگي فعاليت داشتيم. ايشان در مدرسه رفاه شهيد بهشتي در رأس هيئت امنا بودند و شهيد باهنر، رجايي و مرحوم هاشمي هم عضو هيئت امنا بودند و بنده هم مسئوليتي در آن مدرسه داشتم تا زمان انقلاب. بعد از انقلاب هم تا زماني که شهيد رجايي بودند بنده هم در وزارت آموزش و پرورش به عنوان مشاور خدمت ايشان بودم. بدون شک ويژگي‌هاي اجتماعي و مديريتي خرد و کلان جداي از خصلت‌هاي شخصي و فردي شهيد رجايي نبوده چه آنجا که در خانواده و در بين مردم بوده و چه آنجا که مسئوليت داشته. يک شخصيت و شاکله‌اي با تمام آن ويژگي‌ها و ارزشهاي بخصوص که او را رجايي ميکرده. به نقل از پايگاه خبري جماران، بخشي از خاطرات حسين رثايي در خصوص شهيد محمدعلي رجائي را به شرح زير مي خوانيم: نماز و معنويات در زندگي محمدعلي رجايي: حتما شنيده‌ايد و ما هم ديده‌ايم که شهيد رجايي در هر جلسه‌ي کاري که بود، در وقت اذان اولويت او نماز اول وقت بود تا جايي که همسر شهيد نقل مي‌کند؛ در شرايط نادر اگر به خاطر شرايط خاصي نماز اول وقت ايشان ترک ميشد آقاي رجايي دو روز روزه ميگرفتند و اين يکي از ويژگي‌هاي خاص رجايي بود که در امور ديني و معنوي بسيار براي خود سخت گيري ميکرد. رجايي و علاقه او به هنر: ايشان اهل هنر هم بودند و گاهي براي ما سرودهاي حماسي و ملي ميخواندند، حتي يک بار در صحنه تمرين يک تئاتر با علاقه زيادي نقش پذيرفتند و خودشان يکي از نقش‌ها را بازي کردند. مردمي بودن و توجه به مستضعفان: بخش اصلي خريد براي منزل را ايشان خودشان انجام مي دادند و يک بار که با او به خريد رفته بوديم به ما تأکيد ميکرد که خريدهاي خودتان را از همين دستفروش‌ها انجام دهيد، تمام سرمايه آنها همين مقدار ميوه‌اي است که براي فروش آورده‌اند و حتما دقت کنيد که موقع خريد ميوه‌ها را جدا نکنيد که آنها از اينکه بعد از شما ميوه‌هاي کم کيفيت‌تر مانده باشد و نتوانند آنها را بفروشند نااميد نشوند. تربيت فرزند به روش شهيد محمدعلي رجايي: يکي از افتخارات شهيد رجايي فرزند او کمال رجايي است که واقعا شاخص است و مانند بسياري از ديگر آقازاده‌هاي امروزي نشد و براي خود کسب و کار ساده‌اي دارد و هرگز وارد فضاي سياسي نشد و خود شهيد هم در وصف پسرش کمال يک بار گفته بود من کمال را به دو جهت دوست دارم نخست اينکه مرا به ياد کمال(کمال انساني) مي‌اندازد و سپس از اين جهت که او پسر من است. او هرگز اجازه نمي داد فرزندش دور از جامعه و محيط زندگي خود تربيت شود و مانند فرزند مردم عادي در کوچه و خيابان تردد مي کرد. خواب‌هاي ده دقيقه‌اي شهيد رجايي: يکي از مهمترين رفتارهايي که برخي از مسئولين امروز کشور بايد از رجايي بي‌آموزند موضوع استراحت در حين کار ايشان است‌. خواب‌هاي ده دقيقه‌اي شهيد رجايي معروف بودند. او در زمان نخست وزيري خود در محل کارش هميشه يک پتوي قديمي و تميز داشت که وقتي به دليل فشار زياد کار خسته ميشدند آن پتو را گوشه اتاق کارشان روي زمين پهن ميکردند و پس از ده دقيقه استراحت بلند شده و مشغول فعاليت مي شدند. منطقي و ارزشي بودن در منش آقاي رجايي: براي مثال در زمان مبارزات انقلاب ايشان که عضو هيئت امناي مدرسه رفاه هم بودند يک خانمي به نام خانم ميرخان در اين مدرسه به عنوان مربي آموزش ميدادند و شخصيت اين خانم هم بسيار علمي، ارزشي و تأثيرگذار بود. يک روز خانم ميرخان آمدند و گفتند حقوق من کم است و بايد افزايش پيدا کند؛ شهيد رجايي هم چون مي دانستند او شايستگي دارد با افزايش حقوق ايشان موافقت کردند. چند وقت بعد خانم ميرخان آمدند و به شهيد رجايي گفتند که من نمي توانم هفته‌اي شش روز کار کنم، بلکه هفته‌اي ۳ روز ميتوانم براي آموزش به مدرسه بيايم. شهيد رجايي ابتدا تعجب و با اين تصميم مخالفت کرد، اما وقتي استدلال خانم مربي را شنيد که گفت من براي تدريس بهتر و مؤثرتر نياز به مطالعه بيشتر دارم و بايد هفته‌اي سه روز را مطالعه کنم مرحوم رجايي با اين تصميم خانم ميرخان موافقت کردند. تصميمات شهيد رجايي در دوران وزارت آمورزش پرورش: يکي ديگر از تصميمات بسيار خاص مرحوم رجايي زماني که وزير آموزش و پرورش بود در موضوع آموزش و پرورش استان کردستان انجام گرفت. در اوايل انقلاب برخي احزاب سياسي کردي در کردستان بسيار با نفوذ بودند تا جايي که در ادارات آموزش و پرورش نيز حضور جدي داشتند بخصوص که اکثر مربيان تربيتي از نيروهاي همين احزاب چپ و کمونيست بودند و دانش آموزان را با تفکرات چپ و کمونيستي آشنا ميکردند و در اين وضعيت بود که شهيد رجايي دستور داد تمام پرسنل آموزش و پروش استان کردستان خلع حکم شوند و پس از گزينش مجدد آنهايي که مکتبي و ارزشي بودند جزب شدند. در روزهاي نخست جنگ نيز اين شهيد رجايي بود که ايده مردمي کردن جنگ بسيج نيروهاي مردمي براي حضور در جبه‌ها را مطرح کرد و اقدام به تقويت سپاه کرد. دشمن ستيزي مرحوم رجايي: يک بار که يک نفر پس از پايان زمان ثبت نام براي ثبت نام فرزندش به مدرسه رفاه آمده بود و با تحکم اصرار داشت که فرزندش را ثبت نام کنيم اما شهيد رجايي مخالفت کرد وقتي آن فرد در عين خودخواهي و غرور گفت که من از دفتر خانم اشرف پهلوي هستم شهيد رجايي با عصبانيت صندلي خود را برگرداند و پشت به او نشست و گفت برو به صاحبانت بگو رفتم به مدرسه رفاه و با من اينطور رفتار کردند. تأثير گذاري عملي دکتر رجايي بر اطرافيان: امام خميني(س) فرمودند، رجايي يک ملّت است و يا شهيد بهشتي در توصيف شهيد رجايي گفته بودند؛ رجايي بر روي ما تأثير عملي ميگذارد. يعني عملکرد او براي ما و ديگر اطرافيان ايشان نوعي درس و آموزش است، يکبار هم وقتي وارد مدرسه رفاه ميشدم ديدم مرحوم رجايي بيرون مدرسه قدم ميزند به ايشان گفتم جلسه هيئت امنا شروع شده شما تشريف نمي‌بريد؟ در پاسخ گفت: دوستان براي شروع جلسات يک سري تشريفاتي دارند که من موافق اين تشريفات نيستم و خوب به آنها هم گفته‌ام. ميخواهم اين تشريفات تمام شود و بعد مي روم. اخلاقي و مکتبي بودن رجايي: ايشان تاکيد داشتند تعاريف بايد هم اخلاقي باشند و هم مکتبي. يعني در کنار اخلاق اجتماعي ‌و ديني مانند رعايت حقوق ديگران و انجام امور شخصي ديني مانند نماز و روزه تأکيد داشتند که حتما بايد در راستاي اهداف مکتب و انقلاب حرکت کنند. يعني اگر امام حکم جهاد دادند اگر خودشان هم امکان حضور در جبهه نداشتند بايد فرزندانشان را به جبهه اعزام کنند‌. ثابت قدم بودن: يکي از ويژگي‌هاي بارز شهيد رجايي ثبات عقيده بود؛ به شکلي که از ابتداي دهه پنجاه و مبارزات انقلابي تا پس از پيروزي انقلاب بسياري از دوستان نزديک او که از گروه‌هاي مختلف بودند به مرور از مسير آرمانهاي خود خارج شدند اما شهيد رجايي تا لحظه شهادت ذره‌اي از آن عهد و شعاري که به مردم داده بودند عبور نکرد. رجايي از آن دست مسئوليني بود که با وجود داشتن پست‌هاي مهم اما همواره براي پاسخگويي درباره مسائل انقلاب به ميان مردم. مي رفت و با گرايشات مختلف عقيدتي بحث علمي مي کرد. حتي گاهي پيش مي‌آمد تعدادي از مردم و فرهنگيان به عنوان مشکلات معيشتي که برخي هم تحريک شده بودند وارد وزارت خانه مي شدند و مطالباتي داشتند، اما مرحوم رجايي اينطور نبود که در اتاق خود بنشيند و کار را به ديگران واگذار کند؛ ايشان خودشان به ميان جمعيت مي رفت و با آنها صحبت ميکرد تا بتواند مشکلات را بشنود و هر يک را به شکلي مرتفع ميکرد. ما هميشه جلسات بحث‌هاي مکتبي و سياسي داشتيم که مرحوم رجايي، بهشتي، آقاي رفيقدوست و اخوي ايشان هميشه حضور داشتند. اطاعت از حضرت امام(س): يک مرتبه هم خانم رجايي تعريف ميکردند آن روزي که حضرت امام مسئوليت بنياد مستضعفان را به آقاي رجايي واگذار کردند، آقاي رجايي در خانه بود و وقتي راديو اين خبر را اعلام کرد من به چهره ايشان توجه کردم و ديدم که با وجود سپردن چنين پست پر مسئوليت و سنگيني در کنار مقام نخست وزيري ايشان اما کمترين تغييري در چهره او نديدم که حاکي از غرور و يا حتي شکايت باشد. مرحوم رجايي با تمام وجود مطيع امام و انقلاب بود. انتقاد پذيري شهيد رجايي: چه در دوران وزارت و چه دوره نخست وزيري مرحوم رجايي جلسات جالبي را داشتند به نام «نق» که در اين جلسات از مديران و مسئولان ديگر ميخواستند که شرکت کنند و به مرحوم رجايي نق بزنند تا به اين ترتيب ايشان بتوانند نقاط ضعف خود را شناخته و رفع کنند. اين يکي از آن موارد کاملا متفاوت در منش و رفتار شهيد رجايي در بحث انتقاد پذيري بود که جا دارد بسياري از مسئولين امروز چنين رفتاري را در اولويت‌هاي خود قرار دهند. عملگرايي مرحوم رجايي: رجايي به من ميگفت فلاني دوستي من و تو بايد طوري باشد که مثلا وقتي من به پول نياز دارم خودم بيايم و از جيب تو پول بردارم و به تو هم نگويم و متقابلا تو هم بايد همينطور باشي. اين ويژگي شهيد رجايي عينيت رفتار صدر اسلام است که وقتي مهاجرين شبانه از مکه به مدينه آمده بودند پيامبر به انصار دستور داد اموال خود را با مهاجرين شريک شوند و مهاجرين هر آنچه نياز دارند از اموال انصار بردارند. اولويت با تربيت معلم است: شهيد رجايي در دوراني که وزير آموزش و پرورش بودند و يا حتي در دوره نخست وزيري گاهي شب‌ها به دانشگاه تربيت معلم ميرفت و با دانشجويان صحبت ميکرد و با مشکلات آنها از نزديک آشنا ميشد. حتي وقتي به سفرهاي استاني ميرفت و مثلا زماني که فرماندار يا استاندار او را به ناهار يا شام دعوت ميکرد اولويت او حضور در مرکز تربيت معلم بود و به اين ترتيب ميخواست بگويد اولويت و مرکزيت در انقلاب با تربيت معلم است و عقيده داشت به هر شکل ممکن بايد تربيت معلم را تقويت کرد. ساده زيستي شهيد رجايي: شهيد رجايي يک شلواري داشت که چند سالي بود آن را مي‌پوشيد و هميشه خودشان هم آن شلوار را مي‌شستند و اتو ميکردند. يا در مورد ديگري، اوايل نخست وزيري ايشان بود که برخي آقايان گفتند به خاطر فشار زياد کاري هر روز يک عدد سيب درشت براي آقاي رجايي ببريم که تقويت شوند، وقتي همان بار اول سيب را ديدند و دليل اين کار را متوجه شدند به آنها گفتند؛ فکر ميکنيد چطور شد که شاه شاه شد و بني‌ صدر شد بني‌ صدر. از همين رفتارهاي به ظاهر ساده شروع شد. به آقايان هم گفتند هرگز با من طوري رفتار نکنيد که فراموش کنم من محمدعلي رجايي فرزند عبدالصمد هستم همان کاسه بشقاب فروش دوره گرد پيش از انقلاب هستم. معلم مي‌بيند و مي‌فهمد: يک بار هم در دوره وزارت آموزش و پرورش مرحوم رجايي من با ايشان صحبت ميکردم و آقاي رجايي مشغول امضا کردن تعداد زيادي تابلو‌ي کلمة اللّه بود که من به او گفتم چرا انقدر تلاش ميکنيد تک‌تک اين تابلوها را امضا کنيد؟ شهيد رجايي به من گفت اين تابلوها به استان‌هاي مختلف و شهرها و روستاها براي اهداء به معلمان مناطق محروم فرستاده ميشود و اين خيلي مهم است که آن معلم زحمت‌کش ببيند که تابلويي که براي او فرستاده شده با امضاي شخص وزير است و او مي‌بيند و مي‌فهمد که کارش ارزشمند است.

ما را دنبال کنید در