در دوران زندان، بنده با منزل ایشان رفت و آمد داشتم. الحق كه همسر شهید رجایی در حیات سیاسی ایشان بسیار تاثیر داشت. بسیار صبورانه مشكلات را میپذیرفت.
یادم هست درهمان ایام سقف اتاق ایشان ریخته بود. خواهش كردم كه بنا بیاورم خانم ایشان قاطعانه گفت«نه» این زن و مرد یعنی شهید رجایی و همسرش، حتی وقتی كه رجایی رئیسجمهور شد، با ابلاغ حقوق معلمی زندگی كردند. بسیار جالب است كه سه سال بعداز شهادتش، سال ۶۳ در مكه، رئیس سازمان بازنشستگان كل كشور آقای كربلایی مرا دید و به من گفت، شهید رجایی با حقوق معلمی باز نشسته شده، شما از خانم ایشان اجازه بگیرید تا ما پایه حقوق ایشان را اصلاح كنیم. پس از برگشت، همسر شهید رجایی بازهم در جواب ما گفت: خیر.
شهید رجایی خودش را وقف انقلاب كرده بود. بعضی وقتها خدمتش میرسیدم، میدیدم روی موكت دراز كشیده و چشمش را بسته است. میگفت خوشنویسان مطلبت را بگو، بیدارم.
در ملاقاتی كه همراه آقای رجایی در قم خدمت امام رسیدیم، امام بعد از این كه گزارش ایشان را درباره آموزش و پرورش شنید، فرمود انشاالله اگر این گونه كار كنید(اشاره به نوع كار كردن شهید رجایی كه از لابهلای گزارش فهمیده بود) ۲۰ سال طول میكشد تا به نقطه صفر برسیم. اصولا رجایی ارادت عجیبی به امام داشت. آن روز تنفیذ حكم ایشان را همه از تلویزیون دیدیم واقعا ارادت مریدانه رجایی به امام تكاندهنده است.