یادمان هفته دولت و عروج شهیدان: رجایی و باهنر

رجایی، معلمى كه رییس جمهور شد

چهارسالش بود كه پدرش را از دست داد. با فقر از همین دوران آشنا شد. در فقدان پدر، مادر نان آور خانه شد. در زیرزمین خانه به شكستن بادام و گردو و پاك كردن پنبه مشغول بود و.....
رجایی، معلمى كه رییس جمهور شد

به كوشش حسن شكیب زاده: چهارسالش بود كه پدرش را از دست داد. با فقر از همین دوران آشنا شد. در فقدان پدر، مادر نان آور خانه شد. در زیرزمین خانه به شكستن بادام و گردو و پاك كردن پنبه مشغول بود و از همین راه با درآمد ناچیزش هزینه زندگى بخورونمیرى را تأمین مى كرد.

رجایى كوچك سرانگشتان ترك خورده مادر را مى دید و تا عمق جانش از رنج مادر و ندارى و تنگدستى رنج مى برد. این مشاهدات او را برانگیخت كه در همان دوران كودكى به فكر معاش خانه بیفتد و همزمان با تحصیل در دوره دبستان در مغازه خویشاوندى به شاگردى مشغول شود. شاید كمى از بار سنگین مادر بكاهد. ۱۴ سالش شد. به فكرش رسید از قزوین به تهران بروند. شاید كارى بهتر برایش فراهم شود.

رجایى نوجوان به هر درى سركشید، شاگرد مغازه آهن فروشى شد، به دستفروشى پرداخت، هر روز فروش جنسى را تجربه كرد. روزها را به تلاش براى گذران زندگى خود و مادر رنجدیده اش مى پرداخت و شب ها به كلاس درس مى رفت و سرانجام نیز به صورت پیمانى به استخدام نیروى هوایى درآمد. حقوق ثابت ولو اندك ارتش تا حدى به زندگى او رونق و ثباتى بخشید و از دغدغه نادارى تا حدى كاست.

در پنج سالى كه در ارتش خدمت كرد درس را هم پیگیرانه ادامه داد و دیپلم گرفت. در همین سال ها بود كه او به جریان هاى مذهبى و سیاسى موجود راه پیداكرد. با جریان نواب صفوى آشناشد، در فعالیت هاى جبهه ملى مشاركت كرد، مسجد هدایت و سخنرانى هاى گرم طالقانى را شناخت و گمشده اش را در اوجست. این آشنایى آتشى در دل او افكند كه دیگر خاموش نشد و او را به عرصه هاى دیگر سیاسى كشاند.

بعد از كودتاى سال ۱۳۳۲ در جریان تصفیه نیروى هوایى او را به نیروى زمینى فرستادند كه موجب اعتراض وى واقع شد. همین مسئله بهانه اى شد كه او در سال ۱۳۳۴ از ارتش استعفا كرده و به شغل معلمى روى آورد. او فقر و محرومیت را با جان و پوست خود چشیده بود و در این سال ها همدردان خود را نیز دیده بود كه در بدترین شرایط در گوشه و كنار سرزمینش عنوان زندگى را با خود یدك مى كشند .

آموزه هاى طالقانى با این مشاهدات زجرآور درهم آمیخت و او را به فكر یافتن راه نجاتى دیگر انداخت. اما این بار دیگر به فكرنجات خود از چنگ فقرنبود كه به نجات ملتش مى اندیشید. با اعلام تشكیل نهضت آزادى در سال ۱۳۴۰، او به این جریان گرایش پیداكرد و سال بعد به عضویت آن درآمد.

سال ۱۳۴۱ تصمیم به ازدواج گرفت. ۲۹ سالش بود و به خواستگارى دخترى ۱۹ ساله از آشنایان رفت. برخلاف عرف جارى كه حداقل با وعده وعیدها نوید زندگى خوشى را به همسرشان مى دهند، او صادقانه از ندارى مال ومنال و داشتن بیمارى و ضعف هاى نفسانى خود سخن گفت. صداقت او مهمترین جاذبه اى بود كه همسرش را به سوى او كشاند.

اولین آزمایش این زوج خیلى زود سررسید. یك سال از ازدواج آنها نگذشته بود كه رجایى را در قزوین همراه با اعلامیه هاى نهضت آزادى بازداشت كردند. كسى نفهمید و هنوز هم نمى داند در یك ماه ونیمى كه رجایى زندان بود همسر جوانش كه به امیدى به خانه این مرد آمده بود چه شب ها و روزهایى را گذراند و چه نگرانى ها و تشویش هایى در لحظه لحظه هاى آن دوران به جان و روح او چنگ انداخت. اما گویى تقدیر براى او رؤیایى دیگر داشت.

با دستگیرى سران نهضت آزادى و محاكمه آنان فعالیت نهضت نیز از اوج افتاد. اما رجایى پس از آزادى نیز نتوانست آرام بنشیند. گرچه در این سال ها در مدرسه كمال و امثال آن به تدریس مشغول بود و كار فرهنگى و روشنگرى براى دانش آموزان را سخت پى مى گرفت، اما همچنان در فكر راهى عمومى تر و فراگیرتر بود.

وی پس از آزادى از زندان در ۲۸ آبان ۵۷ از افراد اولیه و اصلى انجمن اسلامى معلمان شد. پس از بازگشت حضرت امام و استقرار ایشان در مدرسه رفاه، رجایى تلاش كرد تا صداى امام را به گوش مردم برساند.

 رجایى پس از ورود به آموزش و پرورش با توجه به تغییرات گسترده و ساختارى كه به وجود آورد به سمبل آموزش و پرورش تبدیل شد. رجایى و دیگر اعضاى انجمن اسلامى معلمان پس از پیروزى انقلاب نقش بنیادینى در تحقق انقلاب فرهنگى و به ثمررسیدن اهداف آموزش و پرورش نظام جمهورى اسلامى داشتند.

پس از استقرار دولت موقت و انتصاب غلامحسین شكوهى در اسفند ۵۷ به عنوان وزیر آموزش و پرورش رجایى به عنوان مشاور وى برگزیده شد و در تاریخ ۱۸ شهریور ۵۸ زمانى كه دكتر شكوهى به علت بیمارى از آموزش و پرورش استعفا داد، تا مهرماه سال ۵۸ رجایى به عنوان سرپرست موقت وزارت آموزش و پرورش به كار خود ادامه داد و در هفتم مهرماه هنگامى كه مهندس بازرگان تركیب جدید كابینه خود را اعلام كرد وى به عنوان كفیل آموزش و پرورش منصوب شد.

پس از استعفاى مهندس بازرگان، رجایى از تاریخ ۲۵ آبان ۵۸ به عنوان وزیر آموزش و پرورش دولت شوراى انقلاب به كار خود ادامه داد. با شروع حركت براى تشكیل مجلس وى از شهر تهران در اولین دوره انتخابات كه در تاریخ ۲۴ اسفند ۵۸ برگزار شد، شركت نمود و به عنوان نماینده دوازدهم حوزه انتخابیه تهران وارد مجلس شد.

پس از انتخاب حجت الاسلام اكبر هاشمى رفسنجانى به ریاست مجلس شوراى اسلامى در ۲۹ تیر ۵۹ و سوگند ابوالحسن بنى صدر در ۳۱ تیر همان سال در مجلس مسئله انتخاب نخست وزیر به وجود آمد كه پس از طی مراحلی، بنى صدر وى را در ۱۹ مرداد به مجلس براى اخذ رأى اعتماد معرفى كرد. رأى گیرى در تاریخ ۲۰ مرداد صورت گرفت و رجایى با ۱۵۳ راى موافق، ۲۴ رأى مخالف و ۱۹ رأى ممتنع از مجموع كل ۱۹۶ رأى با اكثریت آرا به عنوان اولین نخست وزیر نظام جمهورى اسلامى انتخاب شد.

دولت رجایى در مدت نخست وزیرى وى با بحران هاى متعددى مواجه بود. از جمله این بحران ها، بحران گروگانگیرى بود كه رجایى بنا به در خواست مجلس شوراى اسلامى مأمور رسیدگى و حل مسئله گروگانگیرى شد كه در دى ماه ۱۳۵۹ براساس بیانیه دولت الجزایر و پذیرش آن از طرف آمریكا این مشكل حل شد.

از دیگر مسائلى كه دولت رجایى با آن مواجه بود، مسئله جنگ تحمیلى در عرصه سیاست خارجى و مبارزه مسلحانه احزاب و گروه هاى ضدانقلاب و تشدید بحران هاى قومیتى در عرصه داخل بود.

پس از پیروزى انقلاب دو گرایش عمده در ساختار سیاسى ایران بروز یافت: گرایش ملى گرایانه یا لیبرال و گرایش مكتبى یا خط امامى و هركدام از این دو گرایش بخشى از حاكمیت را به خود اختصاص داده بودند.

در تقسیم بندى فوق بنى صدر به جناح لیبرال و رجایى به خط امام تعلق داشت. پس از انتخاب رجایى به نخست وزیرى جناح لیبرال در اقلیت قرار گرفت. اختلاف رجایى و بنى صدر نه اختلاف شخصى و سلیقه اى بلكه ناشى از چالش دو خط فكرى مسلط در حاكمیت رسمى جامعه بود و به آسانى هم قابل حل نبود. رجایى از همان روز اول نه تنها از آشكاركردن اختلافات خوددارى مى كرد ، بلكه تلاش جدى داشت تا مسائل بر طرف شود و اختلافات موجود بین رئیس جمهور و نخست وزیر تا حد ممكن از بین برود.

در مجموع وى خیلى تلاش كرد تا فضاى مفاهمه و همراهى بین او و بنى صدر به وجود آید ولى این تلاش ها مثمرثمر واقع نشد. پس از مدت ها كشمكش بین ابوالحسن بنى صدر و همفكرانش از یك سو و نیروهاى موسوم به خط امام از طرف دیگر، با اوج گیرى اختلافات و كارشكنى ها در شرایط بحرانى، امام خمینى در تاریخ ۲۰ خرداد ۶۰ بنى صدر را از فرماندهى كل نیروهاى مسلح بركنار كرد و سرانجام پس از آنكه مجلس رأى به عدم كفایت سیاسى بنى صدر داد.

در تاریخ یکم تیر ماه سال ۶۰ امام(ره) وى را از ریاست جمهورى عزل كرد. در پى اعلام انتخابات ریاست جمهورى، رجایى نیز به عنوان یكى از نامزدها ثبت نام كرد. وى در تبیین برنامه هاى خود اعلام داشت كه تنها وعده اش این است كه قانون اساسى را به عنوان مهمترین برنامه كارى در مقابل داشته باشد.

دومین انتخابات ریاست جمهورى در دوم مردادماه ۱۳۶۰ برگزار شد و رجایى با اكثریت مطلق آراى اخذ شده یعنى ۱۳۰۰۱۷۶۱ راى از ۱۴۷۶۳۳۶۲ راى به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد. وى در دوازدهم مرداد ۶۰ در جلسه علنى مجلس شوراى اسلامى، مراسم تحلیف را به جا آورد و اولین اقدام وى در مقام ریاست جمهورى معرفى محمدجواد باهنر به عنوان نخست وزیر بود.

وى در دوره كوتاه مدت ریاست جمهورى خود (۲۸ روز) راه و خط مشى انقلابى و مكتبى را كه در دوره نخست وزیرى در پیش گرفته بود ادامه داد.ساعت ۱۴:۴۵ دقیقه روز یكشنبه هشتم شهریور ۱۳۶۰ طى جلسه شوراى عالى امنیت ملى كه آخرین جلسه اى بود كه به ریاست رجایى برگزار مى شد هنگامى كه وحید دستجردى رئیس شهربانى كل كشور داشت گزارشى در مورد شهادت سرگرد همتى فرمانده یگان مالك اشتر ارائه مى كرد ناگهان در ساعت ۱۵:۱۵ بمب آتش زایى در طبقه اول ساختمان نخست وزیرى منفجر شد و رجایى و محمدجواد باهنر به شهادت رسیدند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *