واحد: جمع آوري آثار | تعداد بازدید: 834 | تاریخ ارسال خبر: 1396/5/19

دكتر موسي زرگر وزير بهداشت در كابينه شهيد رجايي: به تمام معنا مردمي بود

من رجايي را از دور مي شناختم بعد از زندان ايشان را در مدرسه رفاه زيارت كردم آن موقع مسوول كارهاي پزشكي كميته استقبال بودم. در آن كميته چند پزشك ديگر مثل دكتر لواساني دكتر ولايتي و دكتر فياض بخش بودند.

مرحله دوم آشنايي ما با ايشان در كابينه بود دولت ايشان يك دولت ائتلافي بود مركب از چند حزب مختلف مثل جبهه ملي حزب ايران و جاما اين حزب آخر يعني جاما كه در راستش دكتر سامي بود وزرايش دسته جمعي از دولت استعفاء كردند و وزارت هايي مثل آموزش و پرورش راه و ترابري كشاورزي مخابرات و بهداري از وزير خالي شد. شوراي انقلاب بعد از اين استعفا، افرادي را به عنوان جايگزين به عنوان وزير انتخاب كرد. به جاي دكتر شكوهي آقاي رجايي وزير آموزش و پرورش شد به جاي مهندس طاهري آقاي كلانتري وزير راه شد به جاي دكتر ايزدي دكتر شيباني وزير كشاورزي شد به جاي دكتر سامي من وزير بهداشت شدم و آقاي قندي و آقاي عباس پور هم به جاي وزيران مخابرات و نيرو انتخاب شدند. ما چند نفر با هم بوديم و اسم خودمان را گذاشته بوديم وزراي مستضعف. ما حتي در جلسات هيات دولت كنار هم مي نشستيم. اول انقلاب كار كردن شبيه حالا نبود من به خاطر همان يك سال و چند ماه وزراتم عينكي شدم روزي 17-18 ساعت در وزرات بودم و تازه در خانه پرونده هاي شخصي را كه مشكلات خصوصي مدم بود. برسي مي كردم . فقط من اين طوري نبودم بقيه هم بودند تازه اين در شرايطي بود كه مملكت در بحران بود . فكر نمي كنم در آن مدت بيش از 3 روز پشت سر هم را بدون اعتصاب و تحسن در وزرات سپري كرده باشم. با وجود همه اينها در اتاقم به روي مردم باز بود حتي بعضي وقتها گروههاي كه مثلاً با هم آمده بودند به ملاقات من در اتاق كار من پشت ميز جلسه با هم دعوايشان مي شد من مي رفتم از اتاق بيرون و كارهايم را انجام مي دادم . مي گفتم هر وقت دعوايتان تمام شد . مرا صدا كنيد . اين وزرات من و بقيه دوستان بود.

مردم راحت مي آمدند تا دفتر وزير و شخص وزير را مي ديدند. موقعي هم كه مي ديدند دستمان حالي است تشكر مي كردندو مي رفتند به برخي خيلي صريح مي گفتيم اين كاري كه شما مي خواهيد نمي توانيم انجام دهيم آنهايي را هم كه مي توانستيم همان جا انحام ميداديم و نامه نگاري و بوروكراسي در كار نبود . اين از بهترين خاطرات من است . اصولاً بايد بگويم كه ما جمعه صبح هم به هيات دولت و تا ساعت 30/10 صبح كار مي كرديم و بعد دسته جمعي به نماز جمعه مي رفتيم هر كدام هم براي خودمان يك جا نماز داشتيم يك روز شهيد رجايي گقت كه من مي خواهم ثواب اين كار ببرم و شما را به جا نماز مهمان كنم يك فرش بزرگ دارم و آن را مي اورم همه ما در آن جا مي شويم .

ما خوشحال شديم و گفتيم كه در اين صورت ما فقط مهرمان را بر مي داريم و مي آييم دكتر شيباني هم معمولاً از يك سنگ به جاي مهر استفاده مي كرد ان روز ما خوشحال بوديم چرا كه مي گفتيم امروز مهمان شهيد رجايي هستيم وايشان ما را به فرش نماز جمعه مهمان كرده است ؟

ما معمولاً در خيابان قدس و ضلع شرقي دانشگاه مينشتيم و جاي مشخصي را انتخاب كرده بوديم چرا كه وقتي نماز جمعه مي آمديم جاي هاي ديگر پر شده بود آقاي رجايي فرش را كه اورد ديديم يك گليم كهنه

و سوراخ بود كه تمام پشم آن ريخته شده بود اين مسئله اثباب خنده دوستان شده بود كه ما را به عجب فرشي مهمان كرده ايد شهيد رجايي در پاسخ گفت كه همين فرش را داشتيم.

بالاخره فرش را رنگ كرديم و همه در دو رديف سه نفر جلو و چهار نفر در عقب نشستيم شهيد رجايي جلو نشسته بود من دكتر شرباني مهندس كلانتري و دكتر قندي كنار هم نشسته بوديم من مشاهده كردم كه مهندس كلانتري كه با پير مردي كه بغل دست ما نشسته بود در حال گفت و گو است كنجكاو شدم كه ببينم چه مي گويد ؟ آن پيرمرد به شهيد كلانتري مي گفت كه آقاي ببين ما چه حكومتي داريم آدم واقعاً لذت مي برند آقاي كلانتري مگر چه شده است .

پيرمرد با به دكتر قندي گفت آن آقا را مي بيني من خوب مي شناسمش عاليترين تحصيلات را در مخابرات دارد وزير اين مملكت است اما امده و روي اين گليم پاره نشسته است شهيد كلانتري هم آدم شوخي بود در جواب به آن پيرمرد گفته بود كه تعجب آميز تر مطلبي است كه من به تو خواهم گفت پيرمرد پرسيده بود آن مطلب چيست شهيد كلانتري گفت من كلانتري وزير راه و ترابري اين شخص هم كه مي بينيد كه كنار بنده نشسته دكتر زرگر وزير بهداشت و درمان است و آن يكي هم كه آن طرف نشسته دكتر شيباني وزير كشاورزي و آن يكي كه آن جلو نشسته آقاي رجايي وزير آموزش و پرورش و آن شخص آنجا نشسته عباسپور وزير نيرو است پيرمرد با شنيدن اين حرفها داشت پروازمي كرد.

ما را دنبال کنید در